یا مهدی(عج)

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

آیا بین كیفیت لباس پوشیدن و نوع شخصیت افراد رابطه‏ ای وجود دارد؟

27 بهمن 1394 توسط پریسا یلمه

لباس دست كم پاسخ‌گوی سه نیاز آدمی است; یكی این كه او را از سرما و گرما حفظ می‌كند، دیگر این كه در جهت‌حفظ عفت و شرم، به او كمك می‌كند و سوم این كه به او آراستگی و وقار می‌بخشد . در هر جامعه‌ای نوع و كیفیت لباس زنان و مردان، علاه بر آن كه تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، تابع جهان بینی و ارزش‌های حاكم بر فرهنگ آن جامعه نیز می‌باشد . انسان بسته به این كه برای جهان، چه معنایی قائل باشد، خود را چگونه موجودی بداند، چه سرنوشتی برای خود تصور كند و سعادت خود را در چه بداند، لباس پوشیدنش تفاوت می‌كند .

همان طور كه گفتیم انسان به وسیله لباس به خود آراستگی و زیبایی می‌بخشد . خود آرایی و زینت كردن، نه تنها آثار مثبت روحی و روانی در دیگران داشته و موجب آرامش روحی می‌شود، بلكه اثرات روانی مثبتی نیز در خود فرد دارد . بنابراین، نه تنها كیفیت لباس پوشیدن حاكی از شخصیت انسان است، بلكه در شكل‌گیری و تحول شخصیت او نقش دارد . اینك بعضی از موارد ارتباط نوع پوشش و شخصیت آدمی را بر می‌شماریم:

1 . پوشیدن لباس آراسته و پرهیز از هر نوع آشفتگی و پریشانی، نشانه‌ای از وجود نظام فكری و ذوق سلیم در انسان است . بنابراین می‌توان گفت كه آشفتگی برونی، حكایت از آشفتگی درونی می‌كند; زیرا انسان اگر دارای شخصیت طبیعی و سالم باشد، از آشفتگی و بهم ریختگی گریزان است و نظم و ترتیب و تمیزی را بر ژولیدگی و پریشانی ترجیح می‌دهد .
2 . پرهیز از خودآرایی و پذیرفتن آشفتگی و ژولیدگی در لباس، به جهت تعارضی كه با خواسته‌های فطری انسان دارد، اثرات بدی در زمینه روانی بر انسان می‌گذارد; بطوری كه به تدریج‌سبب بروز افسردگی روحی و انهدام ذوق سلیم در انسان شده، منجر به بی‌اعتدالی روانی می‌شود تا آن جا كه علائق انسان را به زندگی و مواهب موجود در آن، از حد اعتدال كاهش می‌دهد و او را به شخصی منزوی و گوشه‌گیر تبدیل می‌كند .
3 . آراستگی ظاهری اگر با خود آرایی درونی همراه شود، تنها رمز موفقیت انسان در جلب محبت و راه یافتن در دل‌هاست; به طوری كه بدون برخورداری از چنان شرایط ظاهری و باطنی، انتظار محبوبیت پیدا كردن، انتظاری بی‌جا خواهد بود .

در این جا بعضی از ویژگی‌های لباس را كه با شخصیت انسان مرتبط است، از زبان روایات اسلامی یادآور می‌شویم:
1 . لباس زیبا، باعث تقرب به خداست . امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: خود را به وسیله لباس زیبا كنید; زیرا خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد . (1) بنابراین وقتی انسان احساس كند خدا او را دوست دارد، تاثیر مثبتی برشخصیت او می‌گذارد .

2 . امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: لباس تمیز، غم و ناراحتی را برطرف می‌كند و برای نماز، یك نوع پاكیزگی است . (2)
بنابراین یكی از عوامل نشاط و شادابی روانی، پوشیدن لباس تمیز است .

3 . لباس تمیز، باعث ذلت و خواری دشمنان می‌شود و انسان را در مقابل آنان سربلند می‌كند . امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: لباس پاكیزه، دشمن را ذلیل می‌نماید . (3)

4 . لباس مناسب، انسان را در میان مردم عزیز می‌كند . امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: براستی نیكوترین لباس، آن لباسی است كه تو را با مردم همسان سازد و موجب آرایش تو در میان آنان شود و زبان‌های آنان را از بدگویی تو باز دارد . (4)

5 . لباس انسان، باید معرف جنس او نیز باشد; بنابراین لباس مردان باید با لباس زنان تفاوت داشته باشد و هر كدام لباس مخصوص خود را بپوشند . پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردانی را كه لباس زنان و زنانی را كه لباس مردان می‌پوشند، از رحمت‌خدا دور دانست . (5)

6 . لباس نباید غیر متعارف و به اصطلاح لباس شهرت باشد . گاهی انسان بر اساس خود خواهی و تكبر، لباسی را انتخاب می‌كند كه نظیرش در هیچ كس نبوده باشد . امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: برای انسان از نشانه‌های خفت و خواری همین بس كه لباسی بپوشد كه به آن مشهور شود . (6) بنابراین لباس شهرت، نشانه شخصیت‌خود خواه و متكبر است . از سیره و زندگی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر پیشوایان دینی استفاده می‌شود كه آنها با مسئله تجمل پرستی در لباس سخت مخالف بودند و از آن چه نشانه خودخواهی و تكبر داشت، برحذر می‌داشتند . درباره هیئت نمایندگی نجران، چنین آمده است: در پاسخ به دعوت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال دهم هجری، هیئتی از مسیحیان نجران وارد مدینه شدند تا با پیامبر مذاكره كنند . این هیئت در حالی كه لباس‌های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب‌ها بر گردن داشتند، وارد مسجد شدند; ولی وضع زننده و نامناسب و حاكی از تكبر و خودخواهی آنان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ناراحت نمود و در نتیجه آنان را به حضور نپذیرفت; اما علت ناراحتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندانستند . از علی (علیه السلام) در این‌باره چاره خواستند و علت‌به حضور نپذیرفتن هیئت توسط پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ناراحتی آن بزرگوار را جویا شدند . علی (علیه السلام) فرمود: من چنین فكر می‌كنم كه آنها باید این لباس‌های تجملاتی و انگشترهای گران قیمت را از تن بیرون كنند و بعد خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برسند . آنها چنین كردند و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنها را به حضور پذیرفت و مورد احترام و تكریم قرار داد .

7 . پرهیز از لباس فرهنگ‌های بیگانه; كسی كه فرهنگ اسلامی و ملی خود را رها كند و به رنگ و لباس بیگانگان (كه مظهر آن دنیای غرب است) در آید، نشانه نداشتن استقلال و نشانه وابستگی به آنان است . چنین فردی، دچار احساس خود كم‌بینی شده است و شخصیتی ذلیل دارد . امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: همواره حال این امت نیكو خواهد بود تا زمانی كه لباس بیگانگان را نپوشند و غذاهای آنان را نخورند و آن زمان كه چنین كنند، خداوند آنها را ذلیل خواهد كرد . (7)

8 . استفاده از رنگهای شاد در لباس، اثرات غیر مستقیمی در افزایش حركت و فعالیت و پیشرفت كار افراد دارد و در سلامت روانی و شخصیتی افراد مؤثر خواهد بود . پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: لباس سفید رنگ بپوشید كه سبب آرامش و پاكیزگی شماست . (8) بنابراین انسانی كه از رنگ‌های روشن و شاد در لباس استفاده می‌كند، از آرامش روانی بیشتری برخوردار است . امام زین‌العابدین (علیه السلام) می‌فرماید: زمانی كه امام حسن (علیه السلام) متولد شدند، او را در جامه زردی پیچیدند و به خدمت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند تا نامی را برای وی انتخاب كند . آن حضرت فرمود: مگر من شما را نهی نكردم كه نوزاد را در جامه زرد نپیچید! بعد آنان جامه زرد نوزاد را بیرون آوردند و او را در جامه سفیدی پیچیدند و به حضور پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند تا مراسم نام‌گذاری صورت گیرد . (9)
از آن چه گذشت، معلوم می‌شود كه كیفیت و چگونگی لباس هم از نظر رنگ و هم از نظر مدل و هم از نظر آراستگی و تمیزی، نشانه نوع شخصیت انسان است و چه بسا افرادی كه با پوشیدن نوع خاصی از لباس‌ها، دچار مسخ شخصیتی می‌شوند و به كلی رفتار و اعمالشان تغییر پیدا می‌كند .

 نظر دهید »

معنای «اجل مسمّی» و «اجل معلّق» چیست؟ آیا اگر عُمر انسان به پایان برسد، مرگ او یک لحظه جلو و عقب نمی‌افتد؟

27 بهمن 1394 توسط پریسا یلمه

پرسش:
اگر خدای منّان روزی رسان است؛ چرا بعضی‌ها از گرسنگی می‌میرند؟!

پاسخ اجمالی
منظور از این‌که خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمت‌ها و روزی‌ها از سوی او سرچشمه می‌گیرد، و او برای تمام انسان‌ها و موجودات رزق و روزی معین می‌کند.
اما این بدان معنا نیست که روزی مادی انسان چون از قبل مشخص و معین شده؛ لذا اعمال وی نقشی در آن ندارد؛ چیزی آن‌را کم و زیاد نمی‌کند؛ یا افراد با گرسنگی مورد آزمایش خدا قرار نمی‌گیرند، و یا آن‌که در طول تاریخ، هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد! بهره‌مندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی مقدر شده به فعلیت می‌رسد. کسانی ‌که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمی‌کنند، قطعاً شرط تحقق آن‌را اجرایی نکرده‌اند. یا کسانی که در برابر شکر نعمت‌هایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت می‌کنند، خود درهای گشایش روزی را به روی خود می‌بندند. از طرفی ممکن است مصلحت خدا در تنگ‌گرفتن روزی برخی افراد و جوامع باشد. گنه‌کاران به دلیل مجازات و نیکوکاران جهت آزمایش!

پاسخ تفصیلی
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «هیچ جنبنده‌‏‌‌اى در زمین نیست، مگر آن‌‌که رزقش به عهده خدا است».[1] اما در عین حال مشاهده می‌شود که در طول تاریخ بسیاری از مردم، همین‌طور دیگر موجودات بر اثر گرسنگی از دنیا رفته‌اند؛ لذا با توجه به مقدر بودن روزی و رزاقیت خداوند، این مسئله چگونه توجیه پذیر است؟!
در ارتباط با این موضوع باید گفت؛ منظور از این‌که خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمت‌ها و روزی‌ها از سوی او سرچشمه می‌گیرد و او برای تمام انسان‌‌ها و موجودات دیگر رزق و روزی مقدر کرده است.
اما این بدان معنا نیست که چون روزی مادی انسان از قبل مشخص و معین شده، اعمال انسان نقشی در آن ندارد و آن‌را کم و زیاد نمی‌کند و یا هیچ فردی از گرسنگی نخواهد مرد. بهره‌‌مندی از رزق خدا شرایطی دارد که با وجود آن شرایط روزی به فعلیت می‌رسد. کسانی ‌که سعی و تلاشی در به دست آوردن روزی نمی‌کنند، قطعاً شرط تحقق آن‌را اجرایی نکرده‌اند. یا کسانی که در برابر شکر نعمت‌هایی که خداوند به آنها داده کفران نعمت می‌کنند، اینان خود درهای گشایش روزی را به روی خود می‌بندند.
قرآن کریم در این زمینه داستانی را از امت‌های گذشته نقل می‌کند:
«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون»؛‏[2] خداوند (براى آنان که کفران نعمت می‌کنند،) مثالى زده است. منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا می‌رسید، امّا به نعمت‌هاى خدا ناسپاسى کردند و خداوند به سبب اعمالى که انجام می‌دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشاند.
خداوند در این آیه داستان شهرى را یادآور می‌شود که از هر نوع امکانات رفاهى برخوردار بود؛ امنیّت و آرامش داشت؛ روزى آن از هر سو به فراوانى می‌رسید، ولى نعمت‌‏هایى را که خداوند داده بود، ناسپاسى کرد. نتیجه این شد که خداوند تلخى گرسنگى و ترس را به آنان چشانید، آن‌چنان که گویا گرسنگى و تلخى مانند یک تن پوش آنها را احاطه کرده است. فراوانى روزى به گرسنگى، و امنیت و آرامش به ترس تبدیل شد و این نتیجه عملکرد خود مردم بود.
نقل شده است منظور از «قریه»، در این آیه مکه است که خداوند هفت سال مردم آن‌را گرفتار گرسنگى و بدبختى کرد، تا آن‌جا که ظرف‌هاى پوستین و پشم‌هاى آغشته به خون و حشرات بدن حیوانات را می‌خوردند. این جریان اتفاق افتاد که پیامبر(ص) نسبت به آنها نفرین کرد و از خداوند خواست که مردم کافر و ناسپاس را مانند مردم زمان حضرت یوسف(ع)، هفت سال دچار قحطى و بدبختى کند.
برخى نیز می‌گویند؛ مقصود قریه‌‏‌اى است که پیش از پیامبر اسلام، خداوند پیامبرى به سوى آنها فرستاد، آنها کافر شدند، او را کشتند و خداوند آنها را گرفتار عذاب کرد.[3]
امام باقر(ع) فرمود: همانا انسان گناه می‌کند، پس روزى از او دفع می‌شود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ، فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ».[4]
امام صادق(ع) در همین مورد فرمود؛ حتی نیت گناه از سوی فرد مؤمن می‌تواند وی را از رزق خداوند محروم ساز: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ رِزْقَهُ».[5]
در همین رابطه در تفاسیر قرآن ذیل آیات 17- 19 سوره قلم داستانی به این مضمون نقل شده است:
پیرمرد مؤمن و بزرگواری در یمن در دهکده «صروان» باغی داشت، او به قدر نیاز از محصول آن برداشت می‌کرد، و بقیه را به مستحقان و نیازمندان می‌داد. هنگامى که چشم از دنیا فرو بست، فرزندانش گفتند ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم؛ چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند، و ما نمی‌توانیم مانند پدرمان عمل کنیم! به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از آن بهره می‌گرفتند محروم سازند. سوگند یاد کردند که میوه‌‏‌هاى باغ را صبح زود، دور از چشم مستمندان بچینند و براى مستمندان چیزى نگذارند. این نیت آنان باعث شد تا در حالی‌که آنها خواب بودند آتشى آن باغ را احاطه نمود و تمام محصول را سوزاند.[6]
گاهی نیز تنگی روزی برای آزمایش و امتحان است:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»؛[7] قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مال‌ها، جان‌ها و میوه‌‏ها، آزمایش می‌کنیم و بشارت ده به استقامت ‏کنندگان.
«وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»؛[8] و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد، می‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
بنابر این، ما هم معتقدیم روزى هر کس مقدر و ثابت شده، ولى در عین حال مشروط به تلاش و کوشش است. هر گاه این شرط حاصل نشود مشروط نیز از میان خواهد رفت. این درست مانند آن است که می‌گوییم هر کس اجلى دارد و مقدار معینى از عمر، مسلماً مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتى دست به انتحار و خودکشى بزند، یا از مواد زیان‌بخش تغذیه کند تا اجل معینى زنده می‌ماند! مفهومش این است که این بدن استعداد بقا تا یک مدت قابل ملاحظه دارد، اما مشروط بر این‌که اصول بهداشت را رعایت کند و از موارد خطر بپرهیزد، و آنچه سبب مرگ زودرس می‌شود از خود دور کند.[9]
گاهى خشک‌سالى و قحطى شدیدى پیش می‌آید و موجود زنده هر چه تلاش می‌کند غذایى را به دست نمی‌آورد و می‌میرد، در چنین حالتى معلوم می‌شود که روزى او در طبیعت تمام شده و باید بمیرد. حتى اگر غذا آماده باشد و سهم روزى حیوان تمام شده باشد، نمی‌تواند از آن روزى استفاده کند و می‌میرد.[10]
گفتنی است؛ همان‌گونه که با گناه و کفران نعمت روزی کم یا قطع می‌شود، با دعا و اعمال نیک می‌توان آن‌را افزایش داد.
لازم به یادآوری است، آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى در حقیقت هشدار به مردم حریص و دنیاپرست که براى تأمین زندگى به هر دری می‌زنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب می‌شوند، به گمان این‌که تنها با این راه و روش می‌توانند به روزی دست یابند. قرآن و احادیث به این‌گونه افراد تذکر می‌دهد که بیهوده دست و پا نکنند، و از راه‌های نامشروع براى تهیه روزى تلاش ننمایند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند خداوند از این راه همه نیازمندی‌هاى آنها را تأمین می‌کند.[11]

 

 نظر دهید »

يا زينب كبري(س)

25 بهمن 1394 توسط پریسا یلمه

دل گرفتار بلاي زينب است

تا قيامت مبتلاي زينب است

 

او خودش ثاراللهي در پرده است

پس خدا هم خونبهايِ زينب است

 

در مناجاتت فراموشم مكن

چشم ِآقا بر دعاي زينب است

 

روز عاشوراست آنچه ميرسد

در همه عالم صداي زينب است

 

قيمت اين اشكها گر شد بهشت

چون فقط در اقتداي زينب است

 

نيست قبرش در مدينه يا كه شام

كربلا كرب و بلاي زينب است

 

سربلندي مثل ماهِ كربلا

سر به زير خاك پاي زينب است

 

مبدأ فيض است چشمانِ ترش

گريه ها از گريه هاي زينب است

 نظر دهید »

راه‌های کاهش خشونت کودکان

12 بهمن 1394 توسط پریسا یلمه

بسیاری از خانواده‌ها از پرخاشگری کودکانشان شکایت دارند و مدام از خود می‌‌پرسند که‌ فرزندشان این‌ رفتارها را چگونه ‌یاد گرفته ‌است؟ چرا این ‌اتفاق ‌برای ‌فرزند آنها افتاده است؟ آیا در بروز این رفتار ‌مقصر بوده‌اند؟ در نهایت‌ هم این‌ سوال ‌برایشان ‌مطرح‌ است‌ که ‌چه ‌باید کرد تا کودک‌، این ‌عادت‌ناپسند را ترک‌ کند.

پرخاشگری معمولا از زمانی در کودک آغاز می‌شود که کودک توانایی بروز رفتارهای خشونت‌آمیز را داشته باشد، بنابراین از 2 سالگی کودکان می‌توانند براحتی این رفتارها را از خود بروز دهند.

شدت این رفتار در پسران بیش از دختران است و به طور کلی اضطراب نیز در کودکان زیر 5 سالی که از خود خشونت بروز می‌دهند، دیده می‌شود. به طور کلی پرخاشگری کودک می‌تواند متاثر از چند عامل مختلف باشد. وقتی عوامل محیطی باعث بروز پرخاشگری می‌شوند

یکی از عوامل بروز این رفتار، دلایل اکتسابی است که آن نیز متاثر از چند عامل است:

مشاهده رفتارهای خشونت‌آمیز:

یکی‌از دلایل ‌بسیار مهم ‌پرخاشگری‌ در کودکان،‌ یادگیری‌ است یعنی اگر کودک شاهد رفتارهای‌خشونت‌بار پدر و مادر با افراد دیگر باشد، این‌گونه ‌رفتار را فرامی‌گیرد. بنابراین ‌کودکان‌از طریق‌مشاهده، رفتارهای‌والدین ‌را می‌‌آموزند و همانند الگوهای‌خود رفتار می‌‌کنند.

مشاهده فیلم‌های خشونت‌آمیز:

متاسفانه تعداد زیادی از والدین، برنامه‌های خشونت‌آمیز مورد علاقه‌شان را در کنار کودکان تماشا می‌کنند. این مساله علاوه بر این‌که باعث رفتار خشونت‌آمیز در کودکان می‌شود، موجب بروز علائم اضطراب در آنان نیز می‌شود. بنابراین نیاز است والدین براساس علاقه خود و فرزندانشان زمان خاصی را برای دیدن این فیلم‌ها اختصاص دهند و به هیچ وجه این‌گونه فیلم‌ها را همراه کودکانشان نبینند.

استفاده از بازی‌های خشونت‌آمیز:

استفاده از بازی‌های خشونت‌آمیز مانند پلی‌استیشن یا بازی‌های کامپیوتری که عمدتا با زد و خورد شدید همراه است نیز باعث بروز علائم خشونت‌آمیز در کودکان می‌شود. البته چنانچه خانواده‌ها بخواهند یکباره این صحنه‌ها را از برنامه روزانه کودکانشان حذف کنند، با مخالفت شدید مواجه خواهند شد. بنابراین خانواده‌ها برای کاهش این رفتارها باید سعی کنند، آرام‌آرام و پله‌پله دیگر موضوعات مورد علاقه کودکشان را برایش جایگزین کنند. به عنوان مثال اگر کودکی علاقه به فوتبال یا ماشین بازی دارد، سعی کنند سی‌‌دی این‌گونه بازی‌ها را جایگزین کنند. این روند باید آنقدر آرام صورت گیرد که حداقل مخالفت از سوی بچه صورت گیرد.

شرطی شدن کودکان:

در این حالت، کودک شرطی شده است تا در مقابل هر خواسته‌اش گریه کند. معمولا این حالت در کودکان زیر 3 سال بیشتر دیده می‌شود. این گریه قطعا وسعت بیشتری پیدا می‌کند و به پا کوبیدن، کوبیدن سر به دیوار، فریاد زدن، کشیدن موها و خشونت در مقابل خواهر و برادر خود تبدیل می‌شود. برخی‌ از این مسائل مربوط به این است که کودک برای رسیدن به تمام خواسته‌هایش از خشونت استفاده می‌کند.

در این حالت، والدین باید فقط بی‌توجهی از خود نشان بدهند چرا که هر نوع توجهی در مقابل این رفتارکودک، می‌تواند مساله را شدیدتر کند، مانند خشونت در مقابل والدین و فریاد کشیدن. تنها راهکار این مساله، نشان ندادن عکس‌العمل در قبال کار این کودکان است اما چنانچه کودکی بارها و بارها در روز این کار را انجام بدهد و والدین از خود واکنش نشان ندهند، باعث می‌شود کودک در روند عاطفی‌اش با مشکل روبه‌رو شود.

در این خصوص نیز باید گفت اگر یک کودک از خود رفتار ناشایست خاصی انجام داد. برای درمان فقط به آن رفتار توجهی نکنند و با بقیه رفتارها به شکل دیگری برخورد کنند. گاهی در صورتی که رفتار کودک منطقی باشد، می‌توان خواسته‌های کودک را برآورد، اما باید در مقابل غیرمنطقی‌ترین رفتارهای کودک که به شکل بهانه‌گیری بروز می‌کند، والدین خاموش شوند. بیماری‌های جسمی و روانی می‌توانند منشأ پرخاشگری شوند

این گروه از بیماری‌ها نیز که موجب پدید آمدن رفتار پرخاشگری کودکان است، به چند دسته‌ تنوع تقسیم‌بندی می‌شوند.

بیش‌فعالی:

کودکانی که بیش فعال هستند، از خود شیطنت بیش از حد بروز می‌دهند. در صورتی که خانواده‌ها آگاهی لازم برای برخورد یا دارو درمانی با این کودکان را نداشته باشند و با این کودکان رفتار نامناسب داشته باشند،کودک آرام آرام به خاطر محدودیت‌هایی که دارد و به علت نبود شرایط برای تفریح و بروز هیجان، دچار ناراحتی عصبی و پرخاشگری می‌شود و رفتارهای خراب کارانه‌ای از خود بروز می‌دهد. اولین راهکار برای درمان کودکانی که دچار چنین اختلالی هستند، این است که خانواده‌ها به محض اطلاع یافتن از بیماری فرزندشان به روان‌شناس کودک و نوجوان مراجعه کنند و در وهله نخست، اقدامات دارو درمانی را آغاز کنند.پس از آن نیز سعی کنند رفتار درمانی را بیاموزند.

معلولیت‌های جسمی شدید:

کودکانی که به دلیل نقص جسمی نمی‌توانند ارتباط مناسبی با دیگران برقرار و خواسته‌های خود را به شکلی مطرح کنند تا اطرافیان متوجه آن خواسته‌ها شوند، عمدتا رفتار پرخاشگری از خود نشان می‌دهند. تنها راهکار درمان این کودکان این است که والدین و پرستاران سعی کنند زبان مشترک بین خود و این کودکان را پیدا کنند. حداقل زبان خاص کودک را به شکل اشاره یاد بگیرند تا آرام‌آرام درخواست‌های آنان را بشنوند و پاسخ بدهند. این روش باعث می‌شود شدت پرخاشگری این کودکان کاهش یابد اما چنانچه پرخاشگری این کودکان ادامه یابد، لازم است تا از دارو درمانی استفاده شود.

معلولیت جسمی خفیف:

این موضوع متاسفانه در کشور ما بسیار رخ می‌دهد و کودکانی که از معلولیت خفیف اما از هوش بالایی برخوردارهستند، مانند کودکان لب شکری،کم‌شنوا،کم بینا و کودکانی با ناهنجاری‌های انگشت دست و پا که قادر نیستند به طور عادی حرکت کنند و از وسایل خاص برای ارتباط استفاده می‌کنند، پس از ثبت‌نام وحضور در مدارس عادی متوجه تفاوت خود با همکلاسی‌هایشان می‌شوند و اگر پیش زمینه رفتاری نامناسب از دوستانشان داشته باشند، رفتار‌های خشونت‌آمیزی از خود نشان می‌دهند.

بهترین راهکار این است که والدین قبل از ثبت‌نام مدارس، با مشاوره روان‌شناس مدرسه صحبت کنند و اطلاعات صحیح و دقیقی از بیماری فرزندانشان ارائه کنند. در ضمن علاوه بر این‌که بیماری این کودکان باید در مدرسه ثبت شود، اولیای مدرسه نیز باید کاملا با مشکل و شرایط کودک آگاه باشند تا به لحاظ روانی کودک دچار آسیب نشود

 نظر دهید »

توحید افعالی

28 آذر 1394 توسط پریسا یلمه

وحيد ذاتي، توحيد نظري و صفاتي و افعالي يعني چه؟

توحيد ذاتي يعني چه؟ توحيد نظري و صفاتي و افعالي يعني چه؟

لطفاً توضيح دهيد.

پاسخ

به عنوان مقدمه عرض مي شود كه برخي امور ممكن است به اعتبارات مختلف تقسيماتي متعدد داشته باشد كه گاهي اقسام يك تقسيم، در اقسام تقسيم ديگر داخل مي باشند.

در مورد توحيد و اقسام آن نيز همين موضوع صادق است; توحيد به يك اعتبار تقسيم به صفاتي، افعالي، عبادي، ذاتي، استعاني، حبي و… مي شود و به اعتبار ديگر به نظري و عملي تقسيم مي شود.

توحيد نظري

اين بخش، ناظر به بعد معرفتي انسان نسبت به خداوند (از جهت ذات، صفات و افعال) مي باشد و مستقيماً به وظايف عملي انسان در برابر خدا مربوط نمي باشد و شامل توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي، خالقي و… مي شود.

توحيد عملي

اين بخش ناظر به وظايف عملي انسان در برابر خداوند مي باشد كه شامل توحيد عبادي، اطاعتي، استعاني، حبّي و… مي شود. چنانكه ملاحظه مي كنيد برخي از اقسام توحيد (مثل توحيد ذاتي، صفاتي و افعالي) در دايره توحيد نظري و برخي ديگر (مثل توحيد عبادي، استعاني و…) در دايره توحيد عملي قرار مي گيرد. و اينك به توضيح مختصري پيرامون بعضي مراحل توحيد (ذاتي، صفاتي، افعالي، عبادي) مي پردازيم.

محققان اسلامي مباحث مربوط به توحيد را در چهار بخش خلاصه كرده اند: توحيد ذات، توحيد صفات، توحيد افعال و توحيد در عبادت. لكن بعضي از اين اقسام، شعبه هاي ديگري دارد. مثلا: توحيد افعالي شامل توحيد در خالقيت و توحيد در ربوبيّت و توحيد در تقنين مي شود.[1]

توحيد ذاتي

از بارزترين صفات خداست و داراي دو شاخه است.

الف) خداوند مثل و مانندي ندارد، يگانه و بي همتاست، از اين معنا به توحيد واحدي تعبير مي شود و ذيل سوره اخلاص به همين معني اشاره دارد «ولم يكن له كفواً احد» خدا واحد است كه ثاني ندارد و اصلا براي او متصور نيست.

ب) خداوند جزء ندارد، بسيط و غير مركب است از اين معنا به توحيد احدي تعبير مي شود. كه صدر سوره اخلاص به آن اشاره دارد «قل هو الله احد» پس توحيد ذاتي يعني نفي شريك و نفي تركيب از خداوند.[2]

توحيد صفاتي

يعني خداوند هر چند صفات متعدد دارد مانند، علم، قدرت، خالقيت، رازقيت و… ولي اين صفات فقط از نظر مفهوم متعددّند و از نظر مصداق و وجود خارجي عين خدايند، چيزي غير خدا و در كنار خدا نيستند، مثلا ما معلوم خدا و مخلوق خدا هستيم كه مفهوم معلوم غير از مخلوق است لكن در مقام تطبيق و عالم خارج وجود ما يك مصداق است سراسر، مخلوق و معلوم خداست.[3] پس علم خدا و حيات خدا هر دو يكي و با خدا يكي است[4] نه اينكه صفات جدا و زايد بر خدا باشد تا موجود قديم ديگري در كنار خدا باشد.

توحيد افعالي

در جهان، علل طبيعي، داراي آثار ويژه خود هستند، مثل حرارت خورشيد، تيزي شمشير و… همانطوري كه اصل وجود آنها مخلوق خدا است آثار آنها نيز از جانب خدا است، توحيد افعالي يعني در جهان يك مؤثر بالذات داريم. فقط يك وجود است كه اثر گذاري و انجام كار ذاتاً مال خود اوست و تأثير علل مادي و طبيعي و غير خدايي همه و همه در پرتو وجود او و به اتكاء او صورت مي گيرد كه هو القيوم. البته اين سخن به معناي انكار تأثير علل طبيعي نيست، بلكه در عين اعتراف به اينكه خورشيد حرارت دارد و آتش مي سوزاند، معتقديم كه در جهان، يك مؤثر بالذات بيشتر نيست بقيه، همه مؤثر بالعرض و بالغيراند.

توحيد در عبادت

يعني عبادت و پرستش فقط از آن خداست و هيچ فردي جز خدا گرچه از نظر شرف و كمال در مقام بالايي باشد شايسته پرستش نيست.

توضيح آخر اينكه:

توحيد نظري در مقابل توحيد عملي مربوط به علم بندگان مي شود، يعني اولا انسان مراحل توحيد را بفهمد و كسب علم كند وقتي به معارف توحيد و مراتب آن پي برد بدان معتقد و ملتزم باشد، وقتي عقيده درست شد توحيد نظري محقق شده، بعد از آن نوبت عمل است، يعني تمام رفتار و كردار و اخلاق خود را بر پايه ي توحيد استوار سازد. «ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين»[5] اينجا توحيد عملي محقق شده و اين بالاترين تعاليم اديان الهي و آسماني است و انبياء هم براي اقامه و دعوت انسانها به توحيد (نظري و عملي) مبعوث شده اند چنانكه توحيد، در فطرت انسانها ريشه دارد.

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا مهدی(عج)

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عقاید اسلامی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس